صفرا و طب سنتی
بسمه تعالی
این نوشتار کوچک اجمالی از دیدگاه وسیع و جامع طب سنتی ایران در مورد بیماری شایع و معروفی بنام قند خون یا دیابت است. این بیماری اگر چه در زمان قدیم کمتر مورد ابتلاء مردم بوده است امّا دانشمندان علوم طبی کشورمان و سایر مکاتب طبی قدیم آگاهی مبسوطی نسبت به آن داشته و روشهای متعددی برای درمان آن مطرح نمودهاند.
ابتدا لازم است یک بحث اجتماعی در مورد این بیماری و علّت پیدایش و فزونی آن داشته باشیم. همانطور که اشاره شد بیماری دیابت در زمانهای قدیم بسیار کم مورد ابتلاء مردم بوده است. این بیماری در دهههای اخیر رشد فزاینده و چشمگیری داشته است آنچنانکه جمع کثیری از مردم به آن مبتلا شده و آنان که دچار نشدهاند از چگونگی آن اطلاع کافی دارند. شاید در گذشته در یک فامیل بزرگ و عریض و طویل یکی دو نفر به بیماری دیابت مبتلا میشدند اما اکنون مشاهده میکنیم که از چند خانواده کوچک حداقل یک خانواده به بیماری دیابت مبتلا شدهاند. تحقیق درباره علّت شیوع سونامی وار این بیماری میتواند ما را در روند پیشگیری و درمان یاری نماید.
آنچه ما در این مقال بعنوان علت شیوع این بیماری مطرح میکنیم یک نظریه جدید است که ممکن است در ابتدای امر بسیاری از اندیشمندان بویژه تابعین علوم پزشکی غربی آن را نپذیرند امّا تجربیات بیش از ۲۰ سال سر و کله زدن با بیماران دیابتی ما را به این باور رسانده است که بین شیوع وحشتناک و سونامی وار این بیماری و دستور العمل وارداتی طب غربی رابطهای وجود دارد. برای نزدیک شدن به این حقیقت به مطرح کردن اصول شناختی طب ایرانی مبتنی بر طبایع چهارگانه و توابع آن نظری بیفکنیم.
طب ایرانی هستی مادی را منشعب از چهار رکن میداند که عبارتند از آب و آتش و هوا و خاک و مزاجهای ابناء بشر بر خاسته از این ارکان میباشند که به زبان عامیانه عبارت از سردی و گرمی است و در نگاه علمی همان چهار مزاج خون، صفرا، بلغم و سوداست. این مزاجها توابعی دارند که عبارت است از تری و خشکی با درجات آن. طبق بررسی حالات بیماران دیابتی معلوم میشود مزاج بیماری دیابت گرم است و خشک و یا مزاجی است که نسبت به گرما و خشکی حساسیت شدید از خود نشان میدهد مثلاً دیابت دارای مزاج صفرا است با درجهای از خشکی یا مزاجی سوداوی است که در اثر خشکی زیاد نسبت به گرما واکنش شدید نشان داده و حالات بیماری تشدید میگردد.
از این روست که بیماران دیابتی از گرما گریزانند. مگر نه این است که در این بیماران قند خون بالا میرود و به اصطلاح علمای طب سنتی خون شیرین میشود!
قند مزاجی گرم و خشک دارد؛ حال ببینیم در یکصد سال اخیر روند پزشکی نوین در تغذیه و پیشگیری و درمان چگونه بوده است. در تغذیه تأثیری که بر فرهنگ مردم جهان گذاشته شده است قابل تأمل است. اکثریت غذاهای مطرح و مورد توجه عامه مردم مزاج خشک دارند یا اکثراً به خشکی تمایل دارند توجه کنید به سرخکردنیها مثلاً سیب زمینی سرخکرده که هرگز در فرهنگ تغذیه مردم قدیم ما وجود نداشته است، فست فودها، روشهای طبخ انواع گوشتها، حتی روشهای تولید طیور که همگی مزاجشان به سمت خشکی و سستی و پوکی است. تولید شیرهای پاستوریزه و هموژنیزه که باعث کم ارزش شدن اثرات مواد مغذی در شیر میشود. حذف چربیها از شیر که علاوه بر از بین بردن بسیاری از ویتامینهای امولسیون در چربی شیر باعث غلبه مزاج خشک بر شیر میگردد و بعد تبلیغات تجاری و شاید سیاسی تحت عنوان علم مثلاً در مورد اهمیت کلسیم برای بدن که این هم موجب غلبه مزاج خشک بر بدن میگردد. در اثر این نوع تبلیغات غیر منطقی بسیاری از مردم علاوه بر مصرف شیر پاستوریزه انواع چربیها را از برنامه غذایی روزانه خود حذف میکنند و قرصهای کلسیم را وارد رژیم غذایی روزانه خود میکنند.
آنقدر در مورد مصرف چربی و ضررهای آن در تبلیغات پزشکی افراط میشود که مردم از مصرف حتی یک قاشق روغن حیوانی و یا چربی گوسفند خودداری میکنند؛ از ترس آن که دچار گرفتگی عروق قلب شوند. این تبلیغات سوء نتیجهاش افزایش بیماریهای با مزاج خشک از جمله دیابت میگردد. باید توجه داشت که همزمان با رشد فزایندۀ دیابت انواع بیماریهای اتوایمیون نیز که بر بستر مزاج خشک زاییده میشوند فراوان شده است.
تنقلات مردم در دهههای اخیر تحت تأثیر این فرهنگ وارداتی اقلامی مانند چیپس، پفک، پاستیل، انواع شکلاتها و شیرینیهای بسته بندی و آب میوههای بسته بندی و انواع نوشابهها و نوشیدنیها شده است.
نگاه کنید به بیماران پوستی پزوریاسیس که در طب قدیم تحت عنوان اگزما در انواع آن مورد بحث قرار گرفته است. رژیم غذایی این بیماران را بررسی کنید متوجه خواهید شد که اکثر غذاهای آنان دارای مزاج خشک هستند. فرهنگ وارداتی به این هم بسنده نکرده است. این فرهنگ با تولید انواع شویندهها مانند شامپوها از طریق پوست نیز مزاج خشک را بر بدنها تحمیل میکند. نوزادی که بدنیا میآید با شامپو تمیز میشود با این توجیه که شامپو مخصوص نوزادان است، دستمالهای مرطوب، خوشبوکنندههای هوا و ….
پزشکی وارداتی چون معتقد به تئوری اخلاط نیست برنامه غذایی را از شروع تولد بر اساس غذاهای غیر طبیعی گذارده است، مثلاً برای نوزادی که از شیر مادر محروم شده است و یا مادرش به اندازه کافی شیر ندارد، شیر خشک را اختراع کرده است و آن را در تمام دنیا منتشر کرده است. یک انسان بزرگ شده با شیر خشک را با کسی که از نوزادی با شیر مادر تغذیه شده است مقایسه کنید اینجا دیگر نیازی به علوم پزشکی نیست هر انسان معمولی و کم سواد نیز متوجه این تفاوت میشود. در اثر این فرهنگ حتی آبهای باصطلاح معدنی نیز که در اختیار مردم قرار میگیرد بخاطر مواد نگهدارنده که به آن میزنند مزاج خشک را در بدن انسان تشدید میکند.
به روشهای بهداشتی نیز توجه کنید هر روز به حمام رفتن و با شامپو بدن را شستن را مقایسه کنید با حمامها در طب سنتی که با کیسه کشیدن تمامی مسامات پوست را باز میکردند و روغن زیتون و امثال آن را با سدر مخلوط میکردند و پوست را نرم و طبیعی حفظ میکردند.
این افراط و تفریطها در حوزۀ سلامت مردم، رشد روز افزون بیماریها را سبب شده است. همین موارد را در محیط زیست بنگرید. آیا هرگز این سئوال برای شما پیش نیامده که چرا برنج در زمان ما نه طعم دارد نه بوی عطر؟ آیا پرسیدهاید که چرا که در شمال کشور که در اثر محیطی طبیعی عمرهای بالایی داشتند اکنون نه تنها عمرها کوتاه شده بلکه انواع سرطانها بیشتر از سایر مناطق کشور در این مناطق شایع شده است؟! این هم سمپاشی بر روی ساقههای برنج و سایر محصولات کشاورزی جز آنکه بر روی بدن ما اثر بگذارد و در ضمن مزاج خشک را در ما تشدید کند آیا اثری برای تحکیم سلامتی ما نیز دارد؟ آب لوله کشی و روشهای تصفیه آن و ماده سمی کلر که در آن ریخته میشود آیا مزاج خشک را در بدن ما تشدید نمیکند؟
این موارد گوشهای از مشکلات محیط زیست ماست که برای تحقیق بیشتر باید کاغذهای بسیاری را از زیر نوک مدادهایمان بگذرانیم.
در حیطه پیشگیری و درمان نیز وضع بدتر است. نوزادی که بدنیا میآید در زمانهای قدیم با سدر و روغن زیتون و روغن بادام شیرین و امثال آن تمیز و مرتب میشد. در قدیم به مزاج کودک حین تولد توجه داشتند. چنانچه نوزاد دارای پوست خشک بود در حمام مواد طبیعی چرب کننده را به ماده شستشو اضافه میکردند اگر نوزاد دچار زردی نوزادی بود به راحتی ظرف چند روز با چند داروی ساده او را درمان میکردند تا کبد دچار خشکی مزاج نشود چراکه خشکی مزاج مانع رشد نوزاد بطور طبیعی میشود.
اگر نوزاد دچار بیماری میشد ابتدا سعی میکردند با دادن رژیم غذایی و دارو به مادرش از طریق شیر او را درمان کنند همیشه داروهای احتمالی برای نوزاد چیزهایی مانند ترنجبین، شیرخشت، شکرسرخ، قدومه و امثال آن بوده که هیچ ضرری برای نوزاد نداشته بلکه به بهترین وجه نوزاد را روبراه میکرده است.
امروز ما شاهد استفاده از آنتی بیوتیکها و شربتهای رنگانگ آن هستیم که از بدو تولد مزاج خشک را بر بدن نوزاد تحمیل میکند. تحت عنوان مبارزه با عفونتها از همان ابتدا اندامهای اساسی و کلیدی بدن مانند کبد و مغز و عروق مواجه با خشکی میشوند. تحقیقات ما نشان میدهد که آسمهای کودکان و حساسیتهای فصلی آنان همگی ناشی از مصرف داروهای شیمیایی بخصوص آنتی بیوتیکها میباشند این نوع درمان و پیشگیری در سالهای بعد نیز ادامه مییابد. همینهاست که علاوه بر مواردی که در حیطه علوم تغذیهای گفتیم زمینه بیماریهای اتوایمیون را فراهم میسازند و روشهای درمانی پزشکی غربی است که با تحمیل مزاج خشک با درجات مختلف آن زمینه بروز بیماریهایی مانند دیابت را فراهم میسازند. خواهند گفت از بین رفتن غدد انسولین ساز پانکراس چه ربطی به این حرفها دارد؟ آری همان جزایر لانگرهانس است که در اثر غلبه مزاج خشک و حضور داروهایی مانند آنتی بوتیکها از بین میروند. از آن گذشته طب ایرانی علت دیابت را تنها از تضعیف غدد انسولین ساز لوزالمعده نمیداند، بلکه اعضای دیگر بدن مانند کلیهها را نیز در تنظیم قند خون دخیل میداند.
علمای قدیم از روی حالت ادرار بیماری قند خون را بخوبی میشناختند. ادرار شیرین به زعم آنان ادراری بوده که اگر روی زمین ریخته میشد انواع مورچهها و حشرات دیگر بخاطر قند موجود در آن به آن هجوم میآورند.
هنگامی که مزاج گرم و خشک بر کلیهها غلبه میکرده، علمای قدیم میدانستند که یکی از بیماریهای حادث بر بدن انسان قند خون است که گفتیم از راه جمع شدن حشرات بر آن ادرار شناسایی میشد. آنان دیابت بی مزه را نیز میشناختند و از راه شناسایی ادرار آن را مطرح کردهاند.
بیماری ذیابیطس از آن جمله است. گرمای بدن، خشکی پوست، رنگ پوست، لاغر شدن بیمار و دهها مورد دیگر از عوارض بیماری قند بوده که مورد توجه علمای طب قدیم بوده است.
در زمینۀ درمان نیز طب پیشرفته ایرانی، از طریق اصلاح مزاج با ارائه داروهایی بدون عوارض قند خون را بگونهای درمان میکرده که پس از گذراندن دوره علاج دیگر نیازی به مصرف دارو تا آخر عمر نبوده است. در حالی که وقتی با داروهای شیمیائی بخصوص انسولین به مبارزه با قند خون میپردازند دستگاههایی که مسئولین تنظیم قند خون هستند بتدریج از کار بر کنار میشوند. در صورتی که طب منطقی ایرانی با ارائه روشهای درمانی متقن و اصولی کاری میکنند که بدن خود تنظیم قند خون را بر عهده گیرد اما در طب شیمیایی بیمار تا آخر عمر باید دارو مصرف کند. طب ایرانی معتقد است پرهیز شدید از مواد قندی برای بیماران دیابتی مضر است چراکه باعث تثبیت بیماری میگردد. آخر باید قندی مصرف شود تا بدن وادار به واکنش مواد ضد قندی گردد!
بیمار دیابتی از دیدگاه طب سنتی تنها باید از مواد خیلی شیرین پرهیز کند و علاوه بر آن توصیه میکند که هر گاه غذایی که حاوی مواد قندی است مصرف شد، بلافاصله با خوردن مصلح یعنی چیزی که قند را خنثی کند به کنترل قند بدن مبادرت ورزید. به این ترتیب بیمار دیابتی از بسیاری از مواد غذایی از جمله میوهها محروم نمیشود بلکه با استفاده از مصلحات به مصرف آنان نیز دست میزند تا از فوائد آن برای سلامتی و طول عمر خود بهرهها ببرد.
در پایان گوشزد میکنیم که داروهای ضد قند در طب ایرانی اگر بطور صحیح و بر اساس اصول علمی طب ایرانی مصرف شود. بیماری دیابت بصورت ریشهای درمان خواهد شد. این روش با روشهای طب نوین از لحاظ ارزشی قابل قیاس نیست
!والسلام علیکم
سیدمحمد موسوی
۹۲/۸/۲۲